همیشه خسته از روزای برفی...

گاه نوشت های یک دیوانه

تنبیه شدم.....

در کلاس هنر....

به خاطر برگه ی سفیدی به جای امتحان به معلم خود دادم.....

او نیز همچون تمام اطرافیانم نفهمید

که خدایی را کشیدم که همه می گویند

او دیدنی نیست......

نوشته شده در پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:,ساعت 21:48 توسط نوید| |

دوباره شاید که کودکان شهر سرگرم بازیهای کودکانه ی خود شده اند....

شاید دیگر جنون های ما برای شهر و دیواره هایش کهنه شده

شاید که دیشب باز هم

صدای  تیشه ی فرهاد های عصرمان

شده بود صدای خنده های گروهی به  بهانه ی به سخره گرفتن  عشق ها

اما هنوز هم عشق های ما سزاوار سنگ نیست

 

نوشته شده در دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:,ساعت 23:18 توسط نوید| |

یه وقتایی هست

که جواب همه ی نگرانی های ما

میشه یه جمله که می کوبن تو صورتمون

بهم گیر نده.....

نوشته شده در چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:,ساعت 23:36 توسط نوید| |

گاهی وقتا گفتن یه دمت گرم ساده و از ته دل به خدا

کاری میکنه که شاید سالها عبادت از انجامش عاجزند...

نوشته شده در جمعه 18 فروردين 1391برچسب:,ساعت 11:26 توسط نوید| |

خانه با یاد تو برپاست هنوز......

نوشته شده در دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:,ساعت 23:25 توسط نوید| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت